اهداف بلند مدت چین در افغانستان

انرژی

وزرای خارجه چین، پاکستان و افغانستان در نشست سه جانبه در اسلام آباد در تاریخ 9 مه توافق کردند که کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) را به داخل افغانستان گسترش دهند و بر حمایت خود از پروژه های زیرساختی چندجانبه از جمله آسیای مرکزی-جنوب تاکید کردند.

پروژه برق آسیا (CASA) و راه آهن ترانس-افغان پیشتر در 5 ژانویه، رژیم طالبان توافقنامه ای را با شرکت نفت و گاز آسیای مرکزی سین کیانگ (CAPEIC)، یکی از شرکت های تابعه شرکت ملی نفت چین (CNPC) برای استخراج نفت از حوزه آمودریا امضا کرد.

به موجب آن چین سالانه 150 میلیون دلار به مدت سه سال سرمایه گذاری خواهد کرد و پس از آن آن را به 540 میلیون دلار برای مدت 25 سال قرارداد افزایش خواهد داد سپس در 13 آوریل، وزارت معادن و پترولیم افغانستان اعلام کرد که شرکت چینی گوچین برای سرمایه گذاری 10 میلیارد دلاری در ذخایر لیتیوم افغانستان ابراز علاقه کرده است.

در همین حال، گزارش شده است که چین در حال مذاکره با رژیم طالبان بر سر مذاکره مجدد در مورد شرایط قرارداد سال 2008 برای استخراج مس از ذخایر مس در ولایت لوگر است.

توافق‌ها، از جمله طرح‌هایی برای گسترش CPEC - یکی از بخش‌های کلیدی ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) - به افغانستان، یک پیشرفت مهم است، قرارداد مربوط به استخراج نفت در حوزه آمودریا اولین معامله بزرگ سرمایه گذاری خارجی رژیم طالبان است. با این حال، در گذشته، پروژه های بزرگ چینی نتوانسته اند به مرحله اجرا برسند.

آیا معاملات اخیر نیز در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند؟ نقش رو به رشد چین در افغانستان با چالش های بزرگی مواجه است.

اگرچه چین با افغانستان مرز مشترک دارد، اما برای چندین دهه از تحولات این کشور دور ماند. جدا از حمایت پنهانی از تسلیح مجاهدین توسط ایالات متحده در دهه 1980، جمهوری خلق چین (PRC) فاصله خود را با همسایه آشفته خود حفظ کرد. علاوه بر این، پکن هیچ روابط دیپلماتیک رسمی با اولین رژیم طالبان (1996-2001) نداشت.

در حالی که پکن پس از سرنگونی رژیم طالبان در سال 2001 روابط دیپلماتیک خود را با کابل احیا کرد، نقش این کشور در افغانستان، به ویژه در مقایسه با ایالات متحده و دیگر قدرت‌های بزرگ، کم بود. در آن زمان منافع کمی برای محافظت یا پیشروی در افغانستان داشت.

علاوه بر این، جمهوری خلق چین علاقه ای به ایفای نقشی تابع ایالات متحده نداشت و نیروهایی را برای حمایت از عملیات ضد شورش تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان نفرستاد، حتی حمایت این کشور از بازسازی افغانستان متواضع بود و چین فقط 240 میلیون دلار کمک مالی بین سال‌های 2001 تا 2013 ارائه کرد و در مقایسه، ایالات متحده در دوره 2001-2020 (بازرس ویژه برای بازسازی افغانستان) 146.68 میلیارد دلار برای کمک رسانی و بازسازی افغانستان اختصاص داد.

منافع چین در افغانستان

تنها پس از آنکه رئیس جمهور افغانستان حامد کرزی باز شدن بخش انرژی، معدنی و مواد خام افغانستان را به روی سرمایه گذاری خارجی اعلام کرد، چین علاقه خود را به افغانستان نشان داد؛ ثروت منابع طبیعی افغانستان بین 1 تا 3 تریلیون دلار تخمین زده می شود و در سال 2007، شرکت گروه متالورژی چین (MCC) قراردادی را برای استخراج مس از مس عینک، دومین ذخایر بزرگ مس جهان، به دست آورد.

تعهد چین به سرمایه گذاری 3 میلیارد دلاری، بزرگترین مناقصه سرمایه گذاری خارجی تا به امروز بود، در سال 2011، شرکت ملی نفت چین (CNPC) و شریک افغان آن، وطن اویل و گاز، با برنامه ریزی برای سرمایه گذاری 700 دلار در طول پنج سال، حقوق سه بلوک نفتی در حوزه آمودریا را تضمین کردند و معاملات دیگری برای پروژه های زیربنایی به دنبال داشت.

ثبات افغانستان نه تنها برای موفقیت سرمایه گذاری ها و منافع اقتصادی چین، بلکه به این دلیل که پیامدهایی برای وضعیت امنیتی در منطقه غربی سین کیانگ دارد، ضروری است، از دهه 1990، پکن خطر فزاینده جدایی طلبی اویغور در سین کیانگ را درک کرده است.

برخی از ستیزه جویان اویغور که جمهوری خلق چین آن ها را به جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) نسبت می دهد، در افغانستان پناه گرفته اند که ظاهراً متحد طالبان و القاعده هستند.

کارشناسان بین‌المللی وجود جنبش اسلامی ترکستان شرقی را به‌عنوان یک سازمان شبه‌نظامی منسجم زیر سوال می‌برند و دولت ایالات متحده در اکتبر 2020 به دلیل فقدان شواهد برای ادامه حیات آن، نام این گروه را به عنوان یک سازمان تروریستی حذف کرد.

با این حال، جمهوری خلق چین همچنان به ستیزه جویانه اویغورها در افغانستان به عنوان یک تهدید بزرگ نگاه می کند و وضعیت امنیتی در همسایه آسیای مرکزی خود را از منظر مبارزه طولانی مدت خود با سه نیروی شیطانی جدایی طلبی قومی، افراط گرایی مذهبی و تروریسم خشونت آمیز می نگرد.

از اوایل دهه 2000، نگرانی خاصی برای پکن این بود که گروه های شبه نظامی اویغور و متحدان آنها می توانند از تجربیات به دست آمده در میدان جنگ افغانستان علیه نیروهای غربی و دولت افغانستان برای هدف قرار دادن چین استفاده کنند.

در نتیجه، ثبات در افغانستان در دو دهه گذشته اهمیت فزاینده ای برای چین پیدا کرده است. همانطور که داوود مرادیان، رئیس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان در سال 2015 اشاره کرد، این امر باعث شد پکن سیاست امنیت داخلی خود را با ثبات در افغانستان مرتبط کند.

البته نگرانی های استراتژیک در رابطه با افغانستان نیز مطرح شد. چین از افزایش حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان پس از سال 2001 ناراحت بود، اما این نگرانی در درجه دوم علاقه این کشور به ثبات افغانستان بود، از این رو، این کشور اعتراضی به تلاش‌های ضد شورش ایالات متحده نکرد و تصمیم گرفت که از تلاش‌های خود برای ایجاد ثبات در افغانستان استفاده کند.

با این حال، نقش یک تماشاگر به طور فزاینده ای برای چین گزینه ای نبود. وضعیت در سین کیانگ بدتر شد، همانطور که از وقوع شورش در ارومچی در ژوئیه 2009 و حمله ستیزه جویان اویغور به یک ایستگاه پلیس در هوتان در جنوب سین کیانگ در سال 2011 مشهود است.

در همین حال، با شروع طرح کمربند و جاده (BRI) در سال 2013، منافع اقتصادی چین در منطقه افزایش یافت و با توجه به موقعیت جغرافیایی آن در امتداد BRI، توسعه و ثبات افغانستان برای موفقیت این تلاش مهم بود.

دولت چین مشتاق مشارکت افغانستان در BRI بود و دو کشور یادداشت تفاهمی را در این زمینه در سال 2016 امضا کردند که بر اساس آن پکن متعهد شد که حدود 100 میلیون دلار در پروژه های زیربنایی سرمایه گذاری کند.

با این حال، این سرمایه گذاری محقق نشد در واقع، طرح‌های پکن برای استخراج مواد معدنی و نفت از معادن مس عینک و ذخایر آمودریا نیز پیشرفتی نداشت. تداوم بی ثباتی در افغانستان به عدم موفقیت پروژه های چین کمک کرد.

اعلامیه باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده در سال 2012 مبنی بر آغاز خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان از سال 2014 به بعد، به نگرانی های چین افزود و این امر باعث شد که چینی ها از این پس برای ایجاد ثبات در افغانستان به ایالات متحده وابسته نباشند.

عقب نشینی معلق ایالات متحده به عنوان یک کاتالیزور برای پکن عمل کرد تا سیاست خود در افغانستان را از یک بی تفاوتی محاسبه شده به تعامل استراتژیک تغییر دهد.

تعامل استراتژیک چین در افغانستان

در سال 2014، جمهوری خلق چین در تلاش های خود برای ارتقای ثبات در افغانستان فعال تر شد و وزارت امور خارجه دیپلمات کهنه کار سون یوکسی را به عنوان فرستاده ویژه در امور افغانستان منصوب کرد.

در اکتبر 2015، پکن میزبان کنفرانس قلب آسیا بود، جایی که وانگ یی، وزیر امور خارجه چین از کشورهای مربوطه... برای کمک به ایجاد شرایط برای از سرگیری گفتگوها بین دولت افغانستان و طالبان خواست، پس از آن، چین تلاش‌های میانجی‌گری خود را افزایش داد و از دولت اشرف غنی و مقامات طالبان خواست که مستقیماً با یکدیگر گفتگو کنند و از روابط نزدیک با پاکستان برای جلب حمایت خود در روند مذاکرات استفاده کنند.

به موازات آن، پکن با ایالات متحده، روسیه و قدرت های منطقه ای در قالب های دوجانبه و چندجانبه کار کرد، نکته مهم این است که چین شروع به حمایت نظامی از دولت غنی کرد.

در جولای 2015، برای اولین بار تجهیزات نظامی و آموزش نظامی را برای سربازان افغان ارائه کرد، تصرف قندوز توسط طالبان در سپتامبر 2015 به پکن تاکید کرد که وضعیت در افغانستان به سرعت در حال بدتر شدن است و این کشور نیاز به مداخله قوی‌تر و سریع‌تر دارد.

در سال 2016، چین بیش از 70 میلیون دلار کمک نظامی به دولت افغانستان ارائه کرد.

گزارش شده است که جمهوری خلق چین به افغانستان کمک کرده است تا یک تیپ کوهستانی نظامی برای استقرار در کریدور واخان در مرز سین کیانگ بسازد. لازم به ذکر است که با وجود اینکه چین تجهیزات نظامی به حکومت غنی می‌فرستد، همچنان به شورشیان طالبان دسترسی دارد.

چین و طالبان

در نتیجه، زمانی که طالبان در 15 اوت 2021 قدرت را به دست گرفتند، چین نسبت به سایر قدرت‌ها موقعیت بهتری برای همکاری با رژیم جدید داشت. پکن به سرعت تغییر قدرت را پذیرفت، از محکوم کردن تصرف قدرت توسط طالبان خودداری کرد و سفارت خود را تا زمان سقوط کابل باز نگه داشت.

جمهوری خلق چین تماس دیپلماتیک گسترده ای با رهبری طالبان داشته است و اگرچه هنوز رسمیت رسمی آن تمدید نشده است، امارات اسلامی اجازه نمایندگی دیپلماتیک در پکن را دارد.

برای رژیم طالبان که هنوز نتوانسته است از هیچ کشوری به رسمیت شناخته شود و تحت فشارهای اقتصادی عظیم منزوی است، کمک ها، تجارت و سایر حمایت های پکن یک راه نجات واقعی است. چین در مجامع جهانی به نفع افغانستان صحبت کرده و خواستار لغو مسدود شدن دارایی های افغانستان و لغو تحریم ها و سایر محدودیت ها شده است.

بر خلاف سال 2002، چین امروز مشتاق ایفای نقش عمده در افغانستان است. با رفتن ایالات متحده، چین قدرت مسلط در افغانستان است. علاوه بر این، پکن امیدوار است که منافع اقتصادی قابل توجه و در عین حال تا حد زیادی تحقق نیافته خود در این کشور را پیش ببرد.

در عرض چند ماه پس از بازگشت طالبان به قدرت، قراردادهای پروژه‌هایی که تحت حکومت‌های جمهوری‌خواه متوالی به نتیجه نرسیدند، مانند پروژه‌های مس عینک و آمودریا، بررسی و امضا شد.

دستیابی به ذخایر لیتیوم افغانستان یک اولویت برای اقتصاد چین است. کسب‌وکارهای چینی همچنین علاقه خود را برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های کشاورزی و زیرساخت، از جمله پروژه‌های برق و همچنین پارک‌های صنعتی ابراز کرده‌اند.

با این حال، مقامات افغان می گویند که تاجران چینی از کشور بازدید می کنند، پرس و جو می کنند و مطالعات امکان سنجی انجام می دهند اما برای سرمایه گذاری برنمی گردند، بی ثباتی و ناامنی موانعی برای پیشبرد برنامه های بلندپروازانه هستند.

چین در تقابل ISKP

اگرچه جنگ متوقف شده است، اما حملات دولت اسلامی - استان خراسان (ISKP) در افغانستان افزایش یافته است که برای چینی ها نگران کننده است، آنها در تیررس ISKP هستند.

تبلیغات ISKP به شدت از ظلم چین به مسلمانان اویغور انتقاد کرده و چین را به امپریالیسم متهم کرده است، که اشاره ای به پروژه های BRI آن در سراسر جهان در حال توسعه دارد، نکته مهم این است که هدف قرار دادن چین توسط ISKP به لفاظی محدود نمی شود، بلکه شامل حملات فیزیکی نیز می شود.

در 12 دسامبر 2022، ISKP به یک هتل در کابل که مقامات چینی، تجار و دانشجویان در آن رفت و آمد می کردند، حمله کرد و به دنبال آن یک حمله انتحاری به ساختمان وزارت خارجه افغانستان در 11 ژانویه سال جاری میلادی انجام شد، زمانی که مقامات طالبان در داخل درگیر ملاقات با یک هیئت رسمی چینی بودند.

هدف قرار دادن چین بخش مهمی از استراتژی ISKP برای تضعیف رژیم طالبان و تضعیف تلاش های آن برای احیای اقتصاد افغانستان از طریق جلب سرمایه گذاری های چینی است، هدف این حملات جلب کادرهای تندرو طالبان، جهادگران جهانی و مسلمانان اویغور از طریق نمایش دولت اسلامی به عنوان نگهبان واقعی جهاد است، دولتی که از رویارویی با چین ابایی ندارد.

ISKP امیدوار است با جذب نیروهایی از میان مسلمانانی که از ظلم چین به اویغورها خشمگین هستند، از مزایای این رویکرد بهره مند شود.

آیا طالبان شریک قابل اعتمادی برای چین است؟

نگرانی عمده دیگر برای پکن، تهدید احتمالی ناشی از جنبش اسلامی ترکستان شرقی و/یا سایر ستیزه جویان اویغور است که از افغانستان به عنوان پایگاه عملیاتی استفاده می کنند. نگرانی مرتبط در اینجا این است که آیا رژیم طالبان چنین گروه هایی را سرکوب خواهد کرد یا خیر.

کارنامه طالبان در این زمینه خبر خوبی نیست. در طول اولین رژیم خود و همچنین شورش، اگرچه اطمینان حاصل کرد که متحدان شبه نظامی اویغور خود به چین حمله نمی کنند، اما برای آنها سرپناه فراهم کرد.

در ماه‌های پس از بازگشت به قدرت، طالبان از سوی چین تحت فشار قرار گرفتند تا اردوگاه‌هایی را که ظاهراً توسط گروه شبه‌نظامی اویغور اداره می‌شد در ولایت بدخشان در افغانستان تعطیل کنند، با این حال طالبان فقط این کمپ ها را از مرز چین دور کردند.

بر اساس گزارش سال 2022 سازمان ملل، فضای عملیاتی ETIM در افغانستان گسترش یافته است و این گروه با فرماندهان محلی طالبان و خرید سلاح از آنها برای تقویت توانایی خود برای فعالیت های تروریستی گسترش یافته است.

به خصوص با توجه به تبلیغات ISKP که آن را به دلیل عدم دفاع از مسلمانان اویغور هدف قرار می دهد، طالبان احتمالا از سرکوب شبه نظامیان اویغور خودداری خواهند کرد، علاوه بر این، طالبان نمی‌خواهد جنگجویان اویغور ناراضی با ISKP یا اعضای طالبان به صفوف ISKP فرار کنند. حضور شبه‌نظامیان اویغور در افغانستان نیز اهرم فشاری را برای طالبان بر چین فراهم می‌کند. در نتیجه، رژیم بعید است آن‌طور که پکن می‌خواهد قاطعانه آنها را سرکوب کند.

پروژه ها و اتباع چینی نیز از سوی تحریک طالبان پاکستان (TTP) در معرض تهدید قرار دارند و به منظور تضعیف دولت پاکستان و اقتصاد آن، TTP ضد پاکستان کنسولگری های چین، CPEC و اتباع چینی در پاکستان را هدف قرار داده است (سپیده دم، 14 نوامبر 2018). پروژه های چینی در افغانستان نیز اهداف بالقوه هستند.

با این حال، تحریک طالبان پاکستان ممکن است در این مرحله از ترس از دست دادن حمایت و پناهگاه خود در خاک افغانستان، مایل به دشمنی با رژیم طالبان نباشد. در نتیجه، تحریک طالبان پاکستان ممکن است ترجیح دهد به جای هدف قرار دادن آنها در افغانستان، حملات خود را به منافع چین در پاکستان محدود کند.

آیا برنامه های پکن اجرا می شود؟

چین به رژیم طالبان کمک های بشردوستانه، معاملات اقتصادی و تجهیزات نظامی، از جمله پهپادهای تهاجمی Blowfish می دهد، کمک‌های بشردوستانه و پروژه‌های اقتصادی می‌توانند تا حدودی در کاهش رنج افغان‌ها کمک کنند.

در صورت اجرای موفقیت آمیز، انتظار می رود معاملات اخیر ده ها هزار شغل ایجاد کند. با این حال، شک و تردید فراوان است، در حالی که شرکت های کوچکتر چینی ممکن است زنده بمانند، با توجه به وضعیت وخیم امنیتی در افغانستان، اجرای پروژه های بزرگ دشوار خواهد بود.

چین امروز در تیررس گروه های تروریستی بسیار بیشتر از آنچه که ایالات متحده در افغانستان با آن مواجه شده است قرار دارد. علاوه بر این، برنامه های پکن برای ثبات افغانستان شامل تحکیم حاکمیت طالبان است.

این یک فرض متزلزل برای شروع است، زیرا طالبان متحد قابل اعتمادی نیستند.

طناب زدن در پاکستان برای تامین امنیت و ثبات در افغانستان کار غیر آغاز کننده ای است، زیرا پاکستان خود در ناآرامی و بی ثباتی غرق است و به سختی در موقعیتی قرار دارد که بتواند آتش های همسایه را خاموش کند.

اهداف بلند مدت چین در افغانستان
هنگامی که طالبان در 15 اوت 2021 قدرت را به دست گرفتند، چین نسبت به سایر قدرت ها در موقعیت بهتری برای همکاری با رژیم جدید قرار داشت، چین از آغاز سال جاری میلادی تعدادی پروژه زیربنایی و نفت و گاز را با افغانستان امضا کرده است.

مالکیت معنوی مجله انرژی (energymag.ir) علامت تجاری ناشر است. سایر علائم تجاری مورد استفاده در این مقاله متعلق به دارندگان علامت تجاری مربوطه می باشد. ناشر وابسته یا مرتبط با دارندگان علامت تجاری نیست، و توسط دارندگان علامت تجاری حمایت، تایید یا ایجاد نشده است، مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد و هیچ ادعایی از سوی ناشر نسبت به حقوق مربوط به علائم تجاری شخص ثالث وجود ندارد.


لینک سایت مرجع

با توجه به وضعیت وخیم امنیتی در افغانستان، چشم انداز پروژه های بزرگ دشوار خواهد بود.

Image